ای جان دلم چه کت و شلوار خوشگلی پوشیده بودی وای خیلی بهت میامد الهی که 

از چشم بد دور باشی اون تیکه های مخملی که روی کت و شلوارت بود چقدر خوشگل

شده بود  راستی چقدر مهمون خوب و کاربلدی را آوردی که در کار خودشان بی نظیر هستند 

و شخصیت جالبی دارند واقعا در همه حوزه هایی که فعالیت کردند واقعا موفق بوده اند ولی حرف 

اول و آخر را بازیگری شان می زند درسته شاید در هر حوزه ای دست بگذارند از پس اش 

بر بیایند ولی مردم ایشان را به عنوان بازیگر می شناسند راستی من فکر کردم که ایشان

را دعودت کردی که از زندگی شان و سختی هایی که در مسیر راهشان بوده هست 

صحبت کنند ولی خوب شاید بعضی ها دوست ندارند از همه زندگی شان صحبت کنند

وباز خورد مردم بترسند راستی چه برنامه جالبی قراره مجری گری کنند فکر کنم برنامه ای 

متفاوت در تلویزیون بشود ولی واقعا قیافه تو دیدنی بود وقتی گفتی خودت می خوای اجرا

کنی فکر کنم خیلی موافق این کار نیستی درست حدس زدم انشاءالله که موفق باشند 

خیلی پیر و شکسته شدند فکر کنم این حجم کارهای مختلف خوب نباشد وای دیشب 

برنامه ات بی نظیر بود خیلی کیف کردم دست گل ات درد نکند که واسه هر چهار تا گروه

جایزه گرفتی الهی شکر چقدر ذوق زدند و مخصوصا اون بچه های پل ذهاب وای الهی 

چقدر سوگند جذاب و دوست داشتنی هست چه ذوقی زد ای جان وای چقدر خوشحال 

شدم که وسایل شیرینی پختن اش هم فراهم شد وای دختر کوچلو با اون دستهای قشنگ اش

شیرینی می پزد ای جان احسان جونم وقتی دست سوگند را گرفتی و بردی که لوازم

شیرینی ها را ببیند و سرش را بوسیدی وای چه لحظه قشنگی بود وای دلم رفت 

یک لحظه دخترمون رو تصور کردم  در آینده که دستش رو گرفتی و  دارید دو نفری می روید

شهربازی و .... فرض کن احسان جونم من رسما دیوونه شدم چقدر خوشحال شدم که هر 

چهار تا گروه برنده شدند ولی ای کاش اون پسر بچه گروه چهارم را اولش نمی گفتی برنده

نشده طفلی اشک اش در اومد ولی اگر بهشون هیچی نمی دادی که از دستت ناراحت 

میشدم خداروشکر که مثل بقیه بهش جایزه دادی از همه شیرین تر و جذاب تر شادی 

بچه های پل ذهاب و اون سوگند کوچلو بود چقدر دلم میخواست لپاشو بگیرم ای جان

 وای بچه های آقا رضا چقدر شیطون بودند واقعا فکر کنم مادرشون اصلا کنترلی رویشان 

ندارد اون پسر کوچلو وای خدای من رفته بود زیر میز چقدر خندیدم از دستش وای 

تو باز گفتی جوراب هاتو میام در میارم خخخخخ امان از دست شیطنت های تو عزیز دلم

مهربونم دیشب خدا رو شکر حالت بهتر بود راستی دیشب از بادیگارد و از مشهد گفتی 

آخ آخ آخ این یعنی یک نشونه از عشق آره درسته یا باز من دیوونه شدم نگو از این بادیگاردها

چقدر بد بودند و بی احترامی می کردند من همون ده دقیقه ای که منتظر شدم که از درب

سالن سینما به درب خروجی بروی اینقدر بادیگاردها بهم بی احترامی کردند که نگو 

در صورتی که من نه هل می دادم صاف ایستاده بودم و یکی از اونها بهم گفت

گم شو اون طرف گفتم شما حق بی احترامی به کسی را ندارید و من می ایستم

تا ایشان بیایند واسه همین وقتی که بسته را دادم هر چی گفتی این چیه هیچی 

نگفتم گفتم شاید بادیگاردها بزنند روی دستم و من بیشتر از قبل ناراحت بشوم 

واقعا بعضی هاشون به معنای واقعی بی ادب هستند می توانند خیلی با احترم 

بیشتری برخورد کنند حتما بادیگاردهایی که مشهد بودی حتما تو هم عصبی بودی 

چون خیلی کلافه شده بودی و عرق کرده بودی ای جانم گفتی جلوی پاهامو که 

می تونم ببینم ولی وب اگر اونها هم نبودند زیر دست و پا له می شدی وای 

عزیز دلم حتما اون دو روز خیلی اذیت شدی ای جانم راستی چرا امروز برنامه

نداری چه حیف شد دیگه جمعه هم روز آخر هست باز دلتنگی ها و بی قراری های 

من از شنبه شروع میشود وای چقدر سخته ندیدنت حال عاشقم باز داره دگرگون 

میشه احسان فریاد فریاد فریاد دوستت دارمممممممممممممممممممممممممم

زندگیمی مواظب خودت باش پیشاپیش عیدت مبارک به دوستای گل ات هم خسته 

نباشید بگو چه عکسهای قشنگی آقای قیاسی و آقای پیوندی با سوگند گرفتند 

خیلی حال خوبی دارد عکسها و هم چنین عکسهایی که آقای بزرگزادگان از سوگند 

گرفته اند چه خنده های خوشگلی من عکس سوگند را در پروفایل گوشی ام گذاشتم

چقدر حال خوبی داره آدم لذت می برد چقدر خوبه آدم از حال خوب دیگران حالش خوب

بشود یعنی این لذت با دنیا ثروت هم عوض نمی شود ممنون ازت عشق گلم که آنقدر

خوب و مهربون و دلسوزی دوستت دارم زندگیم